شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

در لحظه

 به تو دست می سایم و جهان را در می یابم

به تو می اندیشم

و زمان را لمس می کنم

معلق و بی انتها

عریان.

می وزم، می بارم، می تابم

آسمانم

ستارگان و زمین

و گندم عطر آگینی که دانه می بندد

رقصان

در جان سبز خویش.

از تو عبور می کنم

چنان که تندری از شب.-

می درخشم

و فرو می ریزم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.