همه برگ و بهار
در سر
انگشتان توست
هوای گسترده
در نقره
انگشتانت میسوزد
و زلالی چشمه
ساران
از باران و خورشید
سیرآب میشود
***
زیباترین
حرفت را بگو
شکنجهی
پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار
از آن که بگویند
ترانه
بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده
نیست
حتی بگذار آفتاب
نیز برنیاید
به خاطر
فردای ما اگر
بر ماش منتی
است؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشه
است
***
بیشترین عشق
جهان را به سوی تو میآورم
از معبر
فریادها و حماسه ها
چراکه هیچ
چیز در کنار من
از تو عظیم
تر نبوده است
که قلبت