تو آخرین سرزمینی باقی مانده در جغرافیای آزادی
! تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم می کند ! و میهن های دیگر مثل کاریکاتورند شبیه انیمیشن های والت دیسنی و یا پلیسی اند مثل نگاشته های آگاتا کریستی. تو واپسین خوشه و واپسین ماه واپسین کبوتر، واپسین ابر و واپسین مرکبی هستی که به آن پیوسته ام پیش از هجوم تاتار
!
* تو واپسین شکوفه ای هستی که بوییده ام پیش از پایانِ دورانِ گل و واپسین کتابی که خوانده ام پیش از کتابسوزان، آخرین واژه ای که نوشته ام پیش از رسیدن زائرانِ سپیده و واپسین عشقی که به زنی ابراز داشته ام پیش از انقضای زنانگی
! واژه ای هستی که با ذره بین ها در لغت نامه ها به دنبالش می گردم