شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

آفتاب گردان

پشت دستان تو پرندگان بسیار مرده اند
با بهترین آوازهایشان
برای تو
...
گوشواره های تو
مروارید های سیاه ملیله دوزی شده اند
پیشکش ِ بی رویا زندگی کردگان ِ ساکن دوزخ
به رویایی ترین گوش ها.


تو را پلک بر هم زدنی کافی‌ست
تا تمام آفتاب گردان ها
تا مسافران خسته ی در خواب بر برکه
چون برگ های سرخ با باد
دور و دورتر شوند
...

تمام آفتاب گردان ها
به تو
تنها
به تو
لبخند می زنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.