شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

بوی بوسه و باروت

باید تمام این جنگ را یک نفس بدوم

اینجا تمام تانک ها شبیه تو اند
تمام خاکریز ها
مسلسل ها
هواپیما ها
...
باید فرار کنم
می ترسم درنگ کنم
اسیر شوم!

وقتی با هر شلیکِ دشمن
دلت بریزد
وقتی برای کشیدن هر ماشه
دستت بلرزد
برای جنگیدن دیر است!

باید "دوست داشتنت" را بغل بگیرم
و تمام این جنگ را یک نفس بدوم!...
حتما جایی در جهان خواهد بود
که هیچ چیزش شبیه تو نباشد
که هیچ چیزش بوی بوسه و باروت ندهد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.