شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

چرا جهان را دوست می‌دارم؟


برای چیدن گل سرخ، نه ارّه بیاور، نه تبر!
سرانگشتِ ساده‌ی همان ستاره بی‌آسمانم ... بس،
تا هر بهار به بدرقه‌ی فروردین،
هزار پاییز پریشان را گریه کنم.

- هم از این‌روست که خویشتن را دوست می‌دارم.

برای کُشتن من، نه کوه و نه واژه،
اشاره‌ی خاموش نگاهی نابهنگامم ... بس.
تا معنی از گل سرخ بگیرم و شاعر شوم.
-
هم از این روست که ترا دوست می‌دارم.

برای مُرده‌ی من، نه اندوهِ آسمان و نه گور زمین،
تنها کابوس بی‌بوسهْ‌رفتنِ مرا از گفتگوی گهواره بگیر.
من پنجه‌ی پندار بر دیدگان دریا کشیده‌آم
پس شکوفه‌کن ای ناروَن، ‌ای چراغ، ای واژه!
اینجا پروانه و پری به رویا‌ی مزمور ماه،
دریچه‌ای برای دل من آورده‌اند.

- هم از این روست که جهان را دوست می‌دارم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.