بذر می پاشم و این هرزه علف های سیاه
خسته ام کرده ... بگو
تو در آن باغچه ی کوچک دل... چه گلی میکاری ؟
هر زمان دیدهام از پشت حصار
در زمین دلت آسوده و لبخند زنان
باز گل میکاری ...!