شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

آنگاه که صدای تو را می‌شنوم

...

آنگاه که صدای تو را می‌شنوم

می‌پندارم

که می‌توانم دیگر بار از تو شعله‌ور شوم

و بر مدخل کشت‌زارانت،

بارها و بارها جان دهم

این‌جا هر آنچه برای من آزار دهنده باشد

یافت نمی‌شود.

مرا آن خیابان‌هایی می‌آزارد

که دیگر باز نخواهند گشت

و چهره‌هایی که چهره‌هایی دیگر پوشیده‌اند.

و داستان‌های عاشقانه‌ای که ندانستم

چگونه آن‌ها را بزی‌ام

و نتوانستم آن‌ها را چونان مومیایی

درون صندوق‌های پنهان خاطرات

نگاه دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.