آن گاه که در
گذشتم ، از من شمش طلا مساز تا در خزانه
ی بانک ها که همچون گورستان است احساس وحشت
نکنم و نیز از من
مترسکی برای پرندگان در مزرعه تعبیه مکن تا یخ بندان
مرا منجمد نکند و جغدها مرا
دشمن نپندارند
شاعر من آن گاه که در
گذشتم ، از من مرکب بساز و با من سطر
به سطر آفرینش هایت را بنویس تا طعم
جاودانگی را در درون حروفت دریابم و این بار از
نو تا ابد زنده
بمانم.