شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

راز هزار آینه


اینجا همه‌ی آب‌های روان

مشتاق سپیده‌دم دریایند

ما تشنه‌ایم!

ساعت شما چند است!؟

 

باشد، که زندگی

زندگی‌ست.

امروز در دست من و

دوش در دست تو و

فردا ... مالِ دیگری‌ست،

تنها به یاد آر که رویاها نمی‌میرند.

 

سفر این‌گونه آغاز می‌شود

روشن‌تر از این تماشا

تنها نوشتن است که مرگ را

پشت در اتاق و آینه مشغول شمردن کلمات خواهد کرد!

 

دست‌های تو همسایگانند

یکی به چپ می‌رود، یکی به راست!

 

تو رویاها را ورق بزن ای روشن!

راز هزار آینه، "ری‌را"!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.