شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

از آخرین باری که...

از آخرین باری که... 

از آخرین باری

که عاشق شده ام

دیگر نمرده ام.

دزدیدن نگاه از چشمان تو

چه قدر دزدیدن نگاه

از چشمان تو لذت بخش است
گویی تیله‌ای از چشم‌ام به دلم می‌افتد
بانو!

با مردی که تیله‌های بسیار دارد
می‌آیی؟

فاصله ساقه تا شکوفه

فاصله ساقه تا شکوفه

فاصله خیال تو با من

فریادی است

که با مرگ خاموش می‌شود.

 

بانو ... (5)

1)

تمام پروانه‌ها قاصدک بودند

به هر قاصدکی

راز چشمان تو را گفتم

پروانه شد

تمام پروانه‌ها

ادای چشمان تو را

در می‌آورند

چون بغض مرا دوست دارند.


2)

کاری کن که ساحل

رویای رسیدن به تو نباشد

در دریا چاره جز

عاشق بودن نیست.


3)

باران که می‌بارد

تمام کوچه‌های شهر

پر از فریاد من است

که می‌گویم:

من تنها نیستم

تنها منتظرم!

تنها…

 

بانو... (4)

1)


آن دم

که دریا و آسمان

گم می‌شود

پرواز خواهم آموخت

پیش از آن که چشمان تو

دوباره باز شود


2)

از غروبی که سایه ام را

کاشته ام

هیچ شکوفه ای

طعم بوسه خورشید را

نچشیده است.


3)

زمستان آمده است
خسته ام
میخوابم
بهار که آمد
پیله ام را می‌شکافم
تا با پرهای خیس
دوباره
عاشقت شوم.