شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

مرا ببخش که پنداشتم...

مرا ببخش

که پنداشتم

شادی پرواز پرستو‌ها

از شوق حضور تو‌ست

آنها بهار را

با تو اشتباه می‌گیرند

آخر کوچک‌اند

کوچکم.

بانو ... (3)

1)

زندگی قرص نانی است

روی آب حوض خانه‌ی خاطرات

سهم ماهی های سرخ

که همیشه عاشقند

باور کن


2)

انتظار بارانی را می‌کشم
که پلک بر هم بگذارم
باریده است !
بانو !
به تماشای باران ستاره‌ها
بی‌ چتر
بیا.


3)

پیچک نگاهم

دزدانه تا پشت پنجره‌ی

اتاق تو بالا آمده

به کجا خیره شده‌ای!

باران که بگیرد

تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود

مرا ببخش

مرا ببخش

که با دوری ات

زنده ام

هنوز...!


بانو ... (2)

1)

شب پره‌ها

برای رسیدن به ماه بانویشان

شب را گم کرده‌اند

در میان این همه ماهِ فریب

که درختانِ مرده

گل داده‌اند

پرهایشان را گم کرده‌اند

بانو!

شب پره ها گم شده‌اند

گم شده‌ام.

 

2)

نگاهم در آینه فرو می ریزد

جزیره ای به زیر آب می رود

در ساحل ِ آینه دستانی کور مال

عطر ِ تو را می جویند

و پرندگان

بودن ِ جزیره را فراموش می کنند.


3)

بوی رفتن می دهی

در را باز می گذارم

وقتی برو

که گنجشک ها و ستاره ها

خوابند...

بانو ... (1)

1)

این بار هم که

تاول پاهایم خشک شود

دوباره عاشقت می‌شوم

دوباره راه می‌افتم

دوباره گم می‌شوم

هرطور شده این راه را تا آخر می‌روم


2)

پا برهنه تا کجا دویده ای؟

که این همه

گل شکفته است!؟


3)

از ستاره ها بادبادک ساختم

یا

از بادبادک ها ستاره

نمى دانم!

چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود.