اولین دل دل
دیدار
اولین تب
اولین شب
سرفه های خشک
سیگار
زنگ آخر زنگ
غیبت
وقت خوب
سینما بود
زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه
ها بود
اولین بار
اولین بار
آخرین فرصت
ما بود
بهترین جای
ترانه
بهترین جای
صدا بود
اولین بار اولین یار
کشف طعم بوسه
ی تو
مثل کشف یخ و
آتش
کشف بی مرگی
و ایثار
کشف گستاخی
آرش
اولین دروغ
ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن
از عشق
گریه های سر
نداده
اولین بار
اولین یار
اولین نامه ی
کوتاه
درشبی ساکت و
سیاه
خطی از
دلواپسی ها
از من و تو تاخود ماه
اولین بغض
حسادت
کنج دنج شب
عادت
بستری از درد
و هذیان
تا ضیافت تا
عیادت
اولین بار
اولین بار
آخرین فرصت
ما بود
بهترین جای
ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار
اولین یار
کشف طعم بوسه
ی تو
مثل کشف یخ و
آتش
کشف بیمرگی
و ایثار
کشف گستاخی
آرش
اولین دروغ
ساده
اولین شک بی
اراده
وحشت سر رفتن
از عشق
گریه های سر
نداده
اولین بار اولین یار
اولین بار
اولین بار
...
زمین ادامه یک عشق است که سرخ ترین پیراهن را بر تن دارد .
و من ادامه زیباترین ترانه های ترس خورده بابابزرگ به ترکه های ناظم و درد بلند جریمه
به وحشت سود و زیان تاجر زنگ حساب
به کوچه های خشک آب شاهی و یخ بر خر
سکوت ماندگار پدر
و فرفره های بی باد میرسم.
چه کسی آیا
سه ماه تعطیلی ده سالگی ام را از تخم مرغ فروش و تاجر بازار امتحان حساب بازپس میگیرد
جز من که از زمین تو می رویم.
زمین ادامه یک شعر است که عشق را ادامه شبنم می داند
یه وجب خاک مال من، هر چی میکارم مال تو
اهل طاعونی این قبیلهء مشرقیام
تویی این مسافر شیشهای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله تنپوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من، هر چی که دارم
مال تو
یه وجب خاک مال من، هر چی میکارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ساقهء گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنهء یک قطره آب
بوی گندم مال من، هر چی که دارم
مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
شهر تو شهر فرنگ، آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا، همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر، تن من ریشهء سخت
طپش عکس یه قلب، مونده اما رو درخت
بوی گندم مال من، هر چی که دارم
مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
بوی گندم مال من، هر چی که دارم
مال من
یه وجب خاک مال من، هر چی میکارم مال من
آبی دریا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهی ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
برای عشق تازه ،
اجازه بی اجازه...
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سایه ها ، قدغن
کشف بوسه ی بی هوا
به وقت رویا ، قدغن
برای خواب تازه ،
اجازه بی اجازه...
در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به سادگی
بگو ، زنده باد زندگی
برای شعر تازه ،
اجازه بی اجازه...
از تو نوشتن ، قدغن
گلایه کردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
برای روز تازه ،
اجازه بی اجازه
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست
نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست
یادم هست ... یادت نیست
...
خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
یادم هست... یادت نیست
...
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دلریختگان چشم نداری بی دل
آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست
یادم هست... یادت نیست...