و چقدر چهره ام برای تو آشناست!
فکر می کند دنیا در چشم های تو تغییر خواهد کرد
این خانه
تاریک تر از آن است
که چهره ام را به خاطر بسپاری
و ببینی چگونه بوی مرگ از انگشت هایم چکه می کندهر بار که نمی پرسی شعر تازه چه دارم
حق با
توست
پوشیدن پیراهن حریر
و آویختن گوشواره های مرواریدو با خطوط بریل باهم حرف بزنیم.
"لیلا کردبچه"
یکی از دکمه هایم شل می شود
انقراض آغوشم یک نسل به تأخیر می افتد
و چیزی به نبضم اضافه می شود
که در شعرهایم نمی گنجد
کافیست ترا به نام بخوانم
تا ببینی لکنت عاشقانه ترینِ لهجه هاست
و چگونه لرزش لب های من
دنیا را به حاشیه می برد
دوستت دارم
با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند
و تمام هجاهای غمگینی
که به خاطر تو شعر می شود
دوستت دارم با صدای بلند
دوستت دارم با صدای آهسته
دوستت دارم
و خواستن تو جنینی است در من
که نه سقط می شود
نه به دنیا می آید
پشت دستان تو پرندگان بسیار مرده اند
با بهترین آوازهایشان
برای تو
...
گوشواره های تو
مروارید های سیاه ملیله دوزی شده اند
پیشکش ِ بی رویا زندگی کردگان ِ ساکن دوزخ
به رویایی ترین گوش ها.
تو را پلک بر هم زدنی کافیست
تا تمام آفتاب گردان ها
تا مسافران خسته ی در خواب بر برکه
چون برگ های سرخ با باد
دور و دورتر شوند
...
عشق
همین خنده
های ساده توست
وقتی
با تمام غصه
هایت
می خندی
تا از تمام
غصه هایم
رها شوم.
"کیکاووس یاکیده"
من رد بوی تو را می بوسم
گنجشک های تشنه
مرا بدرقه می کنند.
کودک از پی مادر
مادر از پی کودک.
"کیکاووس یاکیده"
از کتاب: کولی، پیراهن تنگ یک خواب بلند / انتشارات کاروان