برای فرار از
دوست داشتن ِ کسی
به تا دیر
وقت
کار و...
کار و
کار
پناه می برند
آدم ها گاهی
...
تکلیف من
چیست؟
که فرار از
من فرار می کند
وقتی
"تو را
دوست داشتن"
شغل من است!
باید تمام
این جنگ را یک نفس بدوم
اینجا تمام
تانک ها شبیه تو اند
تمام خاکریز
ها
مسلسل ها
هواپیما ها
...
باید فرار
کنم
می ترسم درنگ
کنم
اسیر شوم!
وقتی با هر
شلیکِ دشمن
دلت بریزد
وقتی برای
کشیدن هر ماشه
دستت بلرزد
برای جنگیدن
دیر است!
باید
"دوست داشتنت" را بغل بگیرم
و تمام این
جنگ را یک نفس بدوم!...
حتما جایی در
جهان خواهد بود
که هیچ چیزش
شبیه تو نباشد
که هیچ چیزش
بوی بوسه و باروت ندهد!
من خواب تو
را می دیدم و
رویایت را به
گردن می آویختم
تو با من می
خوابیدی و
رویا می
ربودی از سینه ام
اینجا تمام
تانک ها شبیه تو اند
تمام خاکریز
ها
مسلسل ها
هواپیما ها
...
باید فرار
کنم
می ترسم درنگ
کنم
اسیر شوم!
وقتی با هر
شلیکِ دشمن
دلت بریزد
وقتی برای
کشیدن هر ماشه
دستت بلرزد
برای جنگیدن
دیر است!