شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

وقتی که نیستی ،خوبم... ، آغوش تو را می خواهم

وقتی که نیستی 

چقدر سرد است

وقتی که نیستی و می خواهمت ....

 

آغوش تو را می خواهم 

خسته‌تر از آنم

که لیوانی چای

آرامم کند

آغوش گرم ترا می‌خواهم

در جنگلی ناشناس

وقتی که آسمان

از لا‌به‌لای شاخه‌ها

سرک می‌کشد

...

خوبم... 

خوبم...
درست مثل مزرعه ای که
محصولش را ملخ ها
خورده اند
دیگر نگران داس ها نیستم!

 

خالی از من

خالی از من 

اگر فقط چشم هایت آبی بود
آواز دریا
در رودخانه ی چشم هایم شنیدنی بود،
اگر و فقط اگر
اتاقم درخت اناری داشت
به فصل چیدن
جای دست هایت

بر دیوارها پنجره می رویید
...
کلمه اگر بودم
لابد
در دست های تو شعر می شدم
حتی اگر چشم هایم آبی نبود.

 

"لیلا رنجبران"

رویا

رویا 

تو می توانی
از عکس پس بگیری
لبخندم را
می توانی الفبا را بتکانی
شعر بسرایی
ترانه بخوانی
و برای تمام زخم های دهان بسته ساز دهنی بزنی

تو می توانی
از پله ها بالا بروی
گل های آفتابگردان را
تماشا کنی،
برای پرنده ها نان خشک بریزی

اما نمی توانی
رویای زنی که با درخت آواز خوانده،
با پرنده ریشه زده،
و در دریا غرق شده را پس بگیری...

 

پیراهن قرمز

پیراهن قرمز 

تمام شعرهای جهان،

لب های قرمز زنان را سروده اند...

راستش را بخواهی

امروز، پیراهن قرمز یقه هفتی خریده ام

کارناوال جنگ براه خواهد افتاد!

و من،

می یابم ات.

 

"لیلا رنجبران"

بهانه ، وقتی درباره تو حرف می زنم

وقتی درباره تو حرف می زنم 

وقتی درباره تو حرف می زنم

صورتم را دوست دارم.

 

"رسول ادهمی"

بهانه 

چیزی را بهانه کن برگرد
وانمود کن آمدی دنبال آن شال مشکی
یا نه برای شناسنامه برداشتن برگشتی
بیا طاقچه را به هم بریز و
همین طور جلوی چشم من
این سو و آن سو برو
به روی خودت نیاور که
دلت می خواهد چمدانت را باز کنی،
بمانی به هوای خستگی در کردن
و کلافه از کجاست..؟ کو..؟ گفتن ها
بنشین، آری بنشین
نشستن یعنی بودن
کمی بیشتر بودن
یعنی نیم نگاهی دوباره به هم انداختن
یعنی گرفتن دست های تو
و آغازِ ِ "جان ِ من نرو بمان" های من.

"رسول ادهمی"