شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

لبخندِ گرم ِکج ات

از شعبده باز هم کاری ساخته نیست

گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو
گیرم با دست هایی به پهلو باز
که معلوم نیست برای حفظ تعادل است
یا برای بغل کردن تو
تمام طناب را راه بروم و
نیفتم از دهان تو!

گیرم گرم بنوشی ام
گرم بپوشی ام
گرم ببوسی ام
گرم تر...

یا گیرم این لبخندِ گرم ِکج ات
بحث انگیزترین تابلوی نقاشیِ قرن بعد شود
با این ها
چیزی از قدِ تنهایی های من
آب نمی رود
و هنوز
شب ها
روی شعرها
از این پهلو...
به آن پهلو...
...

برای دوست داشتنت
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم!

 

عاشق که می شوی

عاشق که می شوی 

عاشق که می شوی

لالایی خواندن هم یاد بگیر

شب های باقیمانده ی عمرت

به این سادگی ها

صبح نخواهند شد...!

گم شده ام ، شانه های تو

هوس کرده ام

زنگ در تمامی دفاتر قبول آگهی را

به منظور ارسال پیام تبریکی

بفشارم

و سفارش کنم

با فونت درشت

به هموطنان عزیز تبریک بگویند:

که من

گم شده ام

بی ردی از راهی

که به دست های تو می رسید

شانه های تو 

من شانه های تو را می خواهم

و خیابان های خواب هایم را.

تنهایی...

تنهایی...

سرد یعنی تو

که صدایت یخ می بندد بر رگ هایم

به وقت هایی که کسی را دوست داری

که من نیستم.

گرم یعنی تو

که هر نگاهت داغ می شود بر دلم

برای بعدها...

به وقت هایی که کسی را دوست داری

که منم.

آب یعنی تو

که بر سرم می ریزی... پاک؛

از ابرهای دلتنگ سقف خانه ات که از خیابان فرار کرده اند

به جای هر غسلی!

به جای هر بارانی!

خاک

یعنی خاک بر سر لحظه هایی که

ما مال هم نیستیم...!

 

خلاصه...

خورشید

کتاب

کفش

کلید

کلمه؛

همه شان تویی!

به تنهایی!

 

تنهایی یعنی تو

که نمی دانی

بی من

چقدر تنهایی..!

 

برای دوست داشتنت دلت را لازم دارم

بند ِ دل ِ من

به لبخندهای تو بند است
برای دوست داشتنت اما
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم!
از شعبده باز هم کاری ساخته نیست
گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو
گیرم با دستهایی به پهلو باز
که معلوم نیست برای حفظ تعادل است
یا برای بغل کردن تو
تمام طناب را راه بروم و نیفتم
یا گیرم این لبخند لعنتی ات
سوژه ی معروف ترین نقاش قرن بعد شود
با این ها
چیزی از قد تنهایی های من
آب نمی رود عزیزم
و هنوز
شب ها
روی شعرها غلت می زنم !