شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

من رد بوی تو را می بوسم

من رد بوی تو را می بوسم 

من رد بوی تو را می بوسم

گنجشک های تشنه 

مرا بدرقه می کنند.

کودک از پی مادر

مادر از پی کودک.

 

"کیکاووس یاکیده"

از کتاب: کولی، پیراهن تنگ یک خواب بلند / انتشارات کاروان

بگذار دیرتر بمیرم…

بگذار دیرتر بمیرم… 

هر که را از دور می بینم

گلویم خشک می شود

می ترسم نکند این بار

اشتباه نگرفته باشم

بانو!

من به دنبال تو می آیم

تو هم از من بگریز

بگذار دیرتر بمیرم

 

پرواز خواهم آموخت

پرواز خواهم آموخت 

آن دم
که دریا و آسمان
گم شود
پرواز، خواهم آموخت
پیش از آن که چشمانِ تو
دوباره باز شود.

من باز هم به سفر می روم...

من باز هم به سفر می روم... 

کولی ها چمدان سفر ندارند.

کوچی ها سقفی بر سر ندارند.

پرستوها مرزها را نمی شناسند .
اما کولی ها و کوچی ها و پرستوها در سفر همراه دارند.

همراهان. بیشماران.
قاصدک ها تنها سفر می کنند.
من پای سفر ندارم. دلی هم ندارم تا قوی دارمش .
من باز هم به سفر می روم...
یادت می آید؟
می گفتی خانهُ باد در گودی دستهای رنگ پریده و پشت رگهای آبی بازوان من است .
می دانی؟
دیگر فرقی هم نمی کند.
دستهایم یادگار بی خانمانی منند اما هنوز توان آن را دارند که اشکی را از گونه ای پاک کنند.
حالا هم دوباره وقت رفتن است جان دلم ...
سلام مرا به خدایت که نگهدار توست برسان.

 

همیشه منتظرت هستم

همیشه منتظرت هستم

خیال می کنم پشت در ایستاده ای و در میزنی
اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است
لولای شکسته در را عوض میکنم
انگار کسی در میزند
در را باز می کنم و در خیالم تو را می بینم که پشت در ایستاده ای
می گویم :
بانو خوش آمدی
ولی تو نیستی
پشت در تنهاییست
در را می بندم و باز دوباره باز میکنم
ولی هنوز هم نیستی
اینقدر باز میکنم و می بندم که لولای در دوباره می شکند
کاش می آمدی
می دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد
قلبم خسته ام خواهد ایستاد
ولی تو نخواهی آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر فقط همین خواهد بود
من و در و لولای شکسته
و حسرت دیدار تو
فقط همین