شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

شب شعر

ادبیات - شعر شعر نو - دیوان اشعار شاعران

بهانه ، وقتی درباره تو حرف می زنم

وقتی درباره تو حرف می زنم 

وقتی درباره تو حرف می زنم

صورتم را دوست دارم.

 

"رسول ادهمی"

بهانه 

چیزی را بهانه کن برگرد
وانمود کن آمدی دنبال آن شال مشکی
یا نه برای شناسنامه برداشتن برگشتی
بیا طاقچه را به هم بریز و
همین طور جلوی چشم من
این سو و آن سو برو
به روی خودت نیاور که
دلت می خواهد چمدانت را باز کنی،
بمانی به هوای خستگی در کردن
و کلافه از کجاست..؟ کو..؟ گفتن ها
بنشین، آری بنشین
نشستن یعنی بودن
کمی بیشتر بودن
یعنی نیم نگاهی دوباره به هم انداختن
یعنی گرفتن دست های تو
و آغازِ ِ "جان ِ من نرو بمان" های من.

"رسول ادهمی"

تکرار

تکرار 

تو راست می گفتی

تکرار، بلای جان هر آغوشی ست

آن روز ها

ما فقط برای هم حجم بودیم

و تمام دوستت دارم ها

حرف بودند

بگذریم...

خواستم بگویم

اولین شب تنهایی

زیاد سخت نبود

دارم بدون تو صبحانه می خورم.

شعر بی‌چاره!

شعر بی‌چاره! 

لبخند نمی زنی
و پنجره بی چاره می میرد
و شعر
بی چاره و با کتِ پاره دور می شود...
لبخند می زنی
و جان، جانانه نیست.

و عشق
آی عشق
چه بی چاره جان نمی گیرد!

 

دل تنگ آدم ها

دل تنگ آدم ها 

برای ماهی
با سه ثانیه حافظه
تُنگ و دریا یکی ست!
دست من و شما درد نکند
که دل ِ تنگ آدم ها را
با یک عمر حافظه
توی تُنگ می اندازیم
و برای ماهی ها دل می سوزانیم!

 

"مهدیه لطیفی"

باید می گذاشتی عاشقت بمانم

باید می گذاشتی عاشقت بمانم 

باید می گذاشتی عاشقت بمانم
عشق چیزی نیست
که هر دقیقه
هر روز، اتفاق بیفتد
اگر افتاد
باید دو دستی چسبیدش
باید می گذاشتی دو دستی بچسبم
به قایق هایی که نجاتمان می دادند
به رویاهایم
به عشق
زندگی اقیانوس دیوانه ای ست...