-
درخت ها
دوشنبه 21 تیر 1395 12:31
درخت ها بازیگران ماهری اند آنقدر طبیعی جوانه می زنند که نگاهت پشت تمام پنجره ها سبز می شود و سفیدی موهایت را در هیچ آینه ای نمی بینی لبخند می زنی و فراموش می کنی بهار فصل دخترانه ای است که شادترین رنگ هایش با عبور از رگ های تو شیری می شوند لبخند می زنی و فراموش می کنی لباس های چارده سالگیت را برای دخترت کنار گذاشته ای...
-
لالایی های تازه ام
دوشنبه 21 تیر 1395 12:31
چه فرق می کند با کدام لهجه درد می کشم هربار دوست داشتن مرا یاد شکم های برآمده می اندازد و فکر می کنم باید به جای عشق برای دکمه هایم دلیل محکم تری می آوردم زن زاییده نمی شود ساخته می شود و دختری که صدای گریه های عروسک تازه اش از تمام شریان هایش عبور می کند چه دیر می فهمد اگر گل های چادر مادرش را محکم تر بو می کرد هیچ...
-
گوشواره های مروارید
دوشنبه 21 تیر 1395 12:30
روزی هزار بار با تو برخورد می کنم و هر بار ، اسمم را کجا شنیده ای؟ و چقدر چهره ام برای تو آشناست ! تقصیر چشم های تو نیست که در نقطه های کور خانه زندگی می کنم و تکرار می شوم هر روز شبیه عطر بهار نارنج، روی میز صبحانه شبیه خطوط قهوه ای چای، ته فنجان ها و شبیه زنی در آینه که ابروهایش را برمی دارد و فکر می کند دنیا در چشم...
-
لکنت
دوشنبه 21 تیر 1395 12:29
هربار به تو فکر می کنم یکی از دکمه هایم شل می شود انقراض آغوشم یک نسل به تأخیر می افتد و چیزی به نبضم اضافه می شود که در شعرهایم نمی گنجد کافیست ترا به نام بخوانم تا ببینی لکنت عاشقانه ترینِ لهجه هاست و چگونه لرزش لب های من دنیا را به حاشیه می برد دوستت دارم با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند و تمام هجاهای...
-
آفتاب گردان
جمعه 18 تیر 1395 17:05
پشت دستان تو پرندگان بسیار مرده اند با بهترین آوازهایشان برای تو ... گوشواره های تو مروارید های سیاه ملیله دوزی شده اند پیشکش ِ بی رویا زندگی کردگان ِ ساکن دوزخ به رویایی ترین گوش ها. تو را پلک بر هم زدنی کافیست تا تمام آفتاب گردان ها تا مسافران خسته ی در خواب بر برکه چون برگ های سرخ با باد دور و دورتر شوند ... تمام...
-
جزیره
جمعه 18 تیر 1395 17:04
جزیره نگاهم در آینه فرو می ریزد جزیره ای به زیر آب می رود در ساحل آینه ، دستانی کورمال عطر تو را می جویند و پرندگان بودن جزیره را فراموش می کنند . "کیکاووس یاکیده
-
من و تو ...
جمعه 18 تیر 1395 17:04
من و تو ... فرقی نمی کند باران ببارد یا نه فرقی نمی کند چشمان تو چه رنگ باشد به خانه می رسم یا نه مهم نیست ! من کلاهی ندارم که از سر بردارم یا دندانی نمانده ست تا لبخندی بسازم من و تو خاطرات درختان یک کوچه ایم ... "کیکاووس یاکیده"
-
پرنده زخمی
جمعه 18 تیر 1395 17:03
می گویند پرنده ای زخمی که هر عصر از افق می گذرد نشان تو را می داند هر عصر در تو گم می شوم او می گذرد افق خونین می شود و من تو را و او را نمی بینم . "کیکاووس یاکیده"
-
آفتاب گردان
جمعه 18 تیر 1395 17:02
به تو می خندند ؟ گل های آفتاب گردان ؟ نه بر برکه خیال های دور تاکنون حضور مواج چهره تو بهشتی است که تنها کولیان بر آن آشیان می سازند تا خاطره تلخ راه های سخت شیب گذشته شیرین بر چشمان تو نقش گیرد لبخند تو دختر میزبان خوابی به عمق تمام خیال های ناخواسته است پروانه های پنهان در ابرهای بازدمت زیبا دختر کولی گل های زمین را...
-
عشق همین خنده های ساده توست
جمعه 18 تیر 1395 17:02
عشق همین خنده های ساده توست وقتی با تمام غصه هایت می خندی تا از تمام غصه هایم رها شوم . "کیکاووس یاکیده"
-
من رد بوی تو را می بوسم
جمعه 18 تیر 1395 17:01
من رد بوی تو را می بوسم من رد بوی تو را می بوسم گنجشک های تشنه مرا بدرقه می کنند. کودک از پی مادر مادر از پی کودک. "کیکاووس یاکیده " از کتاب: کولی، پیراهن تنگ یک خواب بلند / انتشارات کاروان
-
بگذار دیرتر بمیرم…
جمعه 18 تیر 1395 17:00
بگذار دیرتر بمیرم… هر که را از دور می بینم گلویم خشک می شود می ترسم نکند این بار اشتباه نگرفته باشم بانو! من به دنبال تو می آیم تو هم از من بگریز بگذار دیرتر بمیرم …
-
پرواز خواهم آموخت
جمعه 18 تیر 1395 17:00
پرواز خواهم آموخت آن دم که دریا و آسمان گم شود پرواز، خواهم آموخت پیش از آن که چشمانِ تو دوباره باز شود.
-
هیچ دل تنگ نبودهام!
جمعه 18 تیر 1395 16:59
هر شب که میخواهم بخوابم میگویم صبح که آمدی با شاخهای گل سرخ وانمود میکنم هیچ دل تنگ نبودهام صبح که بیدار میشوم میگویم شب، با چمدانی بزرگ میآید و دیگر نمیرود .
-
من باز هم به سفر می روم...
جمعه 18 تیر 1395 16:59
من باز هم به سفر می روم... کولی ها چمدان سفر ندارند. کوچی ها سقفی بر سر ندارند. پرستوها مرزها را نمی شناسند . اما کولی ها و کوچی ها و پرستوها در سفر همراه دارند. همراهان. بیشماران. قاصدک ها تنها سفر می کنند . من پای سفر ندارم. دلی هم ندارم تا قوی دارمش . من باز هم به سفر می روم ... یادت می آید؟ می گفتی خانهُ باد در...
-
رویای رسیدن به تو...
جمعه 18 تیر 1395 16:58
کاری کن ساحل رویای رسیدن به تو نباشد . در دریا چاره جز عاشق بودن نیست
-
پیاله ای به رنگ چشمان تو
جمعه 18 تیر 1395 16:57
در پیاله ای به رنگ چشمان تو غرق خواهم شد . فردا در ساحل پیالهی خواب ریشه خواهم داد . تو خواهم بود ...!
-
همیشه منتظرت هستم
جمعه 18 تیر 1395 16:57
همیشه منتظرت هستم خیال می کنم پشت در ایستاده ای و در میزنی اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است لولای شکسته در را عوض میکنم انگار کسی در میزند در را باز می کنم و در خیالم تو را می بینم که پشت در ایستاده ای می گویم : بانو خوش آمدی ولی تو نیستی پشت در تنهاییست در را می بندم و باز دوباره باز میکنم...
-
بلورین است...
جمعه 18 تیر 1395 16:55
بلورین است چشمان مردی که تو را گم کرده از زمستان می آید نمی داند شادی پرواز پرستوها در آسمان بهار از چیست!
-
از آخرین باری که...
جمعه 18 تیر 1395 16:55
از آخرین باری که... از آخرین باری که عاشق شده ام دیگر نمرده ام.
-
دزدیدن نگاه از چشمان تو
جمعه 18 تیر 1395 16:54
چه قدر دزدیدن نگاه از چشمان تو لذت بخش است گویی تیلهای از چشمام به دلم میافتد بانو! با مردی که تیلههای بسیار دارد میآیی؟
-
فاصله ساقه تا شکوفه
جمعه 18 تیر 1395 16:54
فاصله ساقه تا شکوفه فاصله خیال تو با من فریادی است که با مرگ خاموش میشود.
-
بانو ... (5)
جمعه 18 تیر 1395 16:53
1) تمام پروانهها قاصدک بودند به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم پروانه شد تمام پروانهها ادای چشمان تو را در میآورند چون بغض مرا دوست دارند. 2) کاری کن که ساحل رویای رسیدن به تو نباشد در دریا چاره جز عاشق بودن نیست. 3) باران که میبارد تمام کوچههای شهر پر از فریاد من است که میگویم: من تنها نیستم تنها منتظرم! تنها…
-
بانو... (4)
جمعه 18 تیر 1395 16:52
1) آن دم که دریا و آسمان گم میشود پرواز خواهم آموخت پیش از آن که چشمان تو دوباره باز شود 2) از غروبی که سایه ام را کاشته ام هیچ شکوفه ای طعم بوسه خورشید را نچشیده است. 3) زمستان آمده است خسته ام میخوابم بهار که آمد پیله ام را میشکافم تا با پرهای خیس دوباره عاشقت شوم .
-
مرا ببخش که پنداشتم...
جمعه 18 تیر 1395 16:51
مرا ببخش که پنداشتم شادی پرواز پرستوها از شوق حضور توست آنها بهار را با تو اشتباه میگیرند آخر کوچکاند کوچکم.
-
بانو ... (3)
جمعه 18 تیر 1395 16:51
1) زندگی قرص نانی است روی آب حوض خانهی خاطرات سهم ماهی های سرخ که همیشه عاشقند باور کن 2) انتظار بارانی را میکشم که پلک بر هم بگذارم باریده است ! بانو ! به تماشای باران ستارهها بی چتر بیا . 3) پیچک نگاهم دزدانه تا پشت پنجرهی اتاق تو بالا آمده به کجا خیره شدهای! باران که بگیرد تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود
-
مرا ببخش
جمعه 18 تیر 1395 16:50
مرا ببخش که با دوری ات زنده ام هنوز...!
-
بانو ... (2)
جمعه 18 تیر 1395 16:50
1) شب پرهها برای رسیدن به ماه بانویشان شب را گم کردهاند در میان این همه ماهِ فریب که درختانِ مرده گل دادهاند پرهایشان را گم کردهاند بانو! شب پره ها گم شدهاند گم شدهام. 2) نگاهم در آینه فرو می ریزد جزیره ای به زیر آب می رود در ساحل ِ آینه دستانی کور مال عطر ِ تو را می جویند و پرندگان بودن ِ جزیره را فراموش می...
-
بانو ... (1)
جمعه 18 تیر 1395 16:49
1) این بار هم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت میشوم دوباره راه میافتم دوباره گم میشوم هرطور شده این راه را تا آخر میروم 2) پا برهنه تا کجا دویده ای؟ که این همه گل شکفته است!؟ 3) از ستاره ها بادبادک ساختم یا از بادبادک ها ستاره نمى دانم! چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود.
-
بیا، ولی بی صدا
پنجشنبه 17 تیر 1395 23:25
بیا ولی بی صدا، آرام بنشین و نگاهم کن که چطور با تو قدم می زنم! چطور دستت را گرفته ام ببین چگونه با تو به دنیا فخر می فروشم! بیدارم نکن بگذار زندگی کنم با تو! "حامد نیازی"